سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محمد پیامبر خوبی ها
کلامی هرچند قاصر وکوتاه درباره حضرت محمد(ص) پیامبری که بیاد اور را پیامبر مهربانی نامید کسی که حضورش را بعد از 1500 سال هنوز در جای جای این کره خاکی می توان احساس کرد 

 

پیمان حلف الفضول(جوانمردان)

روزی مردی از قبیله بنی اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردی از طایفه بنی سهم کالای او را خرید ولی قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسی به دادش نرسید . ناچار بر کوه ابو قُبَیس که در کنار خانه کعبه است، بالا رفت واشعاری درباره سرگذشت خود خواند و قریش را به یاری طلبید . دادخواهی او عده‌ای از جوانان قریش را تحت تأثیر قرار داد. ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکری به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد (ص) هم بودپیمان بستند که آن پیمان را (حلف الفضول) یا پیمان جوانمردان نامیدند  درآن پیمان بستندکه نگذارند به هیچکس ستمی شود، قیمت کالای آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند.  بعدها پیامبر اکرم (ص) از این پیمان ، به نیکی یاد می کرد . ازجمله فرمود : « در خانه عبد الله جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا هم - پس ازبعثت به پیامبری - مرا به آن

.                                    » پیمان دعوت کنند قبول می کنم . یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم

محمد وماجرای حجر الاسود:

خانه کعبه نیاز به تعمیر ومرمت داشت از این رو سران قبایل عرب  تصمیم گرفتند که آن را تعمیر کنند  سپس با همکاری هم شروع به تجدید بنای خانه کعبه نمودند وکار تا جای پیش رفت که باید حجر الاسود را درجای خود نصب کنند به دلیل اینکه هر قبیله دوست داشت افتخار نصب حجر الاسود به او برسد  اختلاف بین آن بالا گرفت  ونزدیک بود که بین آنها جنگ وخونریزی بالا بگیرد  تا اینکه یکی از پیشنهاد داد که اولین کسی را از در کعبه وارد می شود داور قرار دهند. پس از مدتی محمد(ص) وارد شد.   سران قریش با خوشحالی به سویش شتافتند وگفتند محمد این محمد امین است که به راستی بهتر از هر کس دیگر درمیان ما داوری می کند. پس مسأله را باو درمیان نهادند و وی عبا خود را برزمین پهن کرد  وحجرالاسود را در میان آن نهاد وهر گوشه از عبا را به شخصی داد که آن رابلند کند  وآنرا تا محل نصب حمل کنند وپس محمد آن را برداشته ودر جای خود نصب کرد وغائله ختم به خیر شد.

مبعث رسول خدا:

محمد که عادت داشت برای راز ونیاز با خدا به غار حرا پناه ببرد طبق روال همیشگی به غار رفت ودر آنجا مشغول راز ونیاز با خدای خود بود که ناگهان ندای از غیب او را لرزاند که گفت:« اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...»  بخوان به نام پروردگارت  این ندا ندای جبرئیل بود که از جانب خدای عالمیان برمحمدفرود آمده بود تا مژده نبوت رت به او بدهد. واینگونه بود که محمد در روز 27 رجب سال 610 میلادی در سن 40سالگی از جانب خداوند به رسالت مبعوث شدند ورسالتش نور هدایتی شد برای رهروان راستینش وهدایت بشری.

 محمد به پیامبری مبعوث شد تا سرنوشت انسانها را تغییر دهد  برای انسانها مایه برکت ورحمت  شود. آنچنان که خداوند در قرآن می فرماید:« وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» ( وتورا جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستادیم.) ودر جای دیگر می فرماید:« وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا » (و تو را جز بشارتگر و بیم‏دهنده نفرستادیم .)

ویا در جای دیگر می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (وما تو را جز - به سمت- بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند )

وباز قرآن صراحتاً به خاتمیت محمد (ص) اذعان می کند و خداوند در آن می فرماید:

« ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین وکان الله بکل شیء علیما» (محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولى فرستاده خدا وخاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزى داناست.)

بعد از آن خدیجه اولین زنی بود که به وی گروید وبه او ایمان آورد وتمام مال دارایی خود را صرف گسترش اسلام نمود.  ودرمیان مردان به عقیده علمای تشیع علی (ع) به او ایمان آورد وعلمای  تسنن بر این عقیده اند که ابوبکر اولین مردی بود که به وی ایمان اود وعلی اولین نوجوان بالغی بود که به حضرتش ایمان آورد.

 دعوت علنی :

محمد (ص)  که 3 سال به صورت مخفیانه مردم را به دین حق  دعوت می کردند بعد از آن مدت از سوی خدا به آشکار کردن دعوت خود امر شدند وخداوند به وی دستور داد که دعوت خود را علنی کند.

« یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1) قُمْ فَأَنذِرْ (2) ...» (اى کشیده رداى شب بر سر برخیز و بترسان و پروردگار خود را بزرگ دار و لباس خویشتن را پاک کن و از پلیدى دور شو.)

 محمد  دعوت خود را با دعوت از فامیل ونزدیکان خود آغاز نمود وآنان را به دین اسلام حمایت از خود فرا خواند اما تنها کسی که در این راه دست یاری به سوی محمد دراز کرد پسر عمویش علی (ع) بود . وبعد از این دعوت محمد (ص) با کمک 40 نفر از کسانی که تازه مسلمان شده بودند در مکه راهپیمایی کردند ودین اسلام را آشکار کردند.  با علنی شدن دین اسلام  ونفوذ آن در میان قشر ضعیف جامعه علی الخصوص بردگان کفار که موقعیت خود را  در خطر می دیدند شروع به آزار واذیت آنان کردند واز محمد خواستند که دست از کار خود بردارد و اما وی در جواب آنان فرمود: «به خدا سوگند اگر خورشید را دردست راست من وماه را دردست چپم بگذارید محال است از کاری که به من واگذارشده است دست بردارم.» سران قریش که  می دیدند دربرابر اراده آهنین محمد(ص) ومسلمانان  کاری از پیش ببرند تصمیم گرفتند او ویارانش را در تنگنا قرار دهند پس بانوشتن یک عهدنامه محمد ویارانش را در محاصره ای اقتصادی قرار دادند ومیان خود عهد کردند که با محمد ویاران او تجارت نکنند  وبا آنان معاشرت وازدواج نکنند.پس بنی‌هاشم به دره ای در نزدیکی مکه به نام شعب ابی طالب رفتندو به مدت سه سال در آن دره خشک، با تنگدستی بسر بردند و جز در ایام حج و ماه‌های حرام که در سراسر حجاز و جزیرة العرب آتش بس و امنیت نسبی برقرار بود، نمی‌توانستند از آن شعب خارج شده و با دیگران ارتباط و رابطه‌ای داشته باشند. در این مدت پیامبر صلی الله علیه و آله و همسرش خدیجه کبری سلام الله علیها تمامی دارایی‌های خود را از دست دادند ولی به راه خویش ادامه داده و در برابر ناجوانمردی‌های قریش، مقاومت نمودند. سرانجام جبرئیل امین به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی نمود که موریانه‌ای، پیمان‌نامه قریش را جویده و آن را از بین برده است. وآنان پس از سه سال به خانه های خود در مکه باز گشتند.

عام الحزن :

سال دهم بعثت که محمد تازه از محاصره شعب ابی طالب رها شده بود غم سنگینی وی را فراگرفت واین غم چیزی جز وفات  حامی همیشگی اش ابوطالب  نبود کسی که در آخرین لحظات عمر وقتی محمد بر بالین وی حاضر شد و درباره او چنین فرمود : «یا عم! ربیت صغیرا و کفلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا...یعنی ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی کفالت نمودی و در بزرگی یاری نمودی پس خدایت از من جزای خیر دهد.» و در آن سال نیز محمد(ص) همسرش خدیجه را در تمام سختهای  یار او بود از دست داد. پس پیامبر به خاطر این دو مصیبت  سال دهم بعثت را عام الحزن نامید.

 پیمان عقبه 1و2 :

 با مرگ ابوطالب آزار واذیت کفار رو به فزونی نهاد  پیامبر که از هدف خود دست بردار نبود  راهی طائف شد تا به تبلغ دین اسلام بپردازد ولی تنها دست آورد این سفر امضای پیمان عقبه اول بود که در این پیمان 12 نفر  از افراد قبیله خزرج که به مکه آمده بودند در دامنه کوه منا وبربلندی های عقبه با محمد پیمان وبیعت بستند.

 ودلیل آنان براین بیعت عبارت بود از:

1- شنیدن وعده بعثت پیامبری از قریش از یهودیانی که با آنان معاشرت داشتند.

2- گفتار محمد که از برادری سخن به میان می آورد  آنان را به ایجاد رابطه با قبیله اوس که سالیان متمادی با آنان اختلاف داشتندترغیب می کردند.

پس از پیمان عقبه اول محمد(ص) مصعب بن عمیر را برای تعلیم قران به یثرب فرستادو یک سال بعد در پیمان عقبه دوم یعنی 13 ذی الحجه سال 12 بعثت 75 نفر از قبایل اوس وخزرج به مکه آمدند وبا او بیعت کرده واو را به یثرب دعوت کردند  وبه او قول دادند از وی حمایت کنند.

 

 

 


انبیاء آیه107(

فرقان آیه 56(

سباء آیه 28(

الاحزاب آیه40(

مدثر (

تاریخ یعقوبی ج 2 ص35(

 

 


[ جمعه 94/1/21 ] [ 2:52 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 13824