سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محمد پیامبر خوبی ها
کلامی هرچند قاصر وکوتاه درباره حضرت محمد(ص) پیامبری که بیاد اور را پیامبر مهربانی نامید کسی که حضورش را بعد از 1500 سال هنوز در جای جای این کره خاکی می توان احساس کرد 

الم یجدک یتیماً فاوی و وجدک ضالاً فهدی و وجدک عائلاً فاغنی

«آیا تو را یتیم نیافت، و پس پناهت داد، و تو را سردرگم نیافت، پس هدایتت کرد، و تو را گرانبار نیافت پس بی نیازت کرد؟»

ولادت پیامبر: 

زمان تولد حضرت محمد (ص) را به دو صورت بیان کرده اند:

یک از نظر علمای اهل سنت پیامبر گرامی اسلام در روز 12 ربیع الاول سال 570 میلادی در شهرمکه متولد شد. اما علمای اهل تشیع براین عقیده هستند که سال روز تولد آن حضرت 17 ربیع الاول همان سال است.وهمین اختلاف زمانی است که از سوی امام خمینی(ره) به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است.

به هرحال تولد آن حضرت ربیع الاول سال عام الفیل برابر با آگست سال 570 میلادی یعنی 53 سال قبل از هجرت بوده است.

 نسب پیامبر:

پدر آن حضرت عبدالله فرزند عبدالمطلب پسر هاشم پسر عبدالمناف و... می باشد که نسبشان به حضرت اسماعیل (ع) وحضرت ابراهیم (ع) می رسد . که پیامبر خود دراین باره می گوید:

«أنا دعوة جدی ابراهیم» «من ثمره و نتیجه دعا پدربزرگم ابراهیم هستم.»

پدرش عبدالله که قبل از تولد آن حضرت ازدنیا رفت ومادرش آمنه دختر وهب اولین تکیه گاهی بودکه محمد (ص)  به آن تکیه کرد .

حوداث بدو تولد پیامبر:

 در سیره حلبیه و تواریخ دیگر از آمنه روایت کرده‏اند که گوید:چون فرزندم به دنیا آمد نور خیره کننده‏اى آشکار شد که شرق و غرب را روشن کرد و من در آن روشنایى قصرهاى شام و بصرى را دیدم.

و نیز نقل کرده‏اند که در آن شب ایوان کسرى که با سنگ و گچ ساخته شده بود و سالها روى ساختمان آن زحمت کشیده بودند و هیچ کلنگى در آن کارگر نبودشکافت،و چهارده کنگره آن فرو ریخت.

و آتشکده فارس که هزاران سال رنگ خاموشی به خو ندیده بود در شب ولادت پیامبر خاموش گردید.

دوران کودکی پیامبر:

درزمان تولد محمد رسم برآن بود که شیر خوارگان رابه دایه های صحرا نشینی می سپردند تا درطبیعت صحرا رشد کنند وبا روحیه شجاعت و دلیری صحرا نشینان نمو یابند.

 محمد (ص) سه روز از پستان مادر شیر می کید وبعد از آن ثویبه چهار ماه به او شیر داد وبعد از آن سرپرستی ونگهداری از محمد به حلیمه از قبیله بنی سعد وبه خانواده حارث سپرده شد و بدین ترتیب زندگی محمد در خانه حلیمه ودر قبیله بنی سعد آغاز شد وبا ورودمحمد به آن قبیله خیر وبرکت به خانه حلیمه وبه قبیله بنی سعد روی کرد. می گویند  محمد تنها از پستان سمت راست حلیمه تغذیه می کرد واز دیگر پستان وی دخترش شیما شیر می مکید.

کودک آمنه 5 سال را در قبیله بنی سعد سپری کرد . وبعد از آن به مادرش آمنه باز گردانده شد  وبه آغوش او بازگشت. و در این مدت حلیمه  در تربیت وپرورش محمد سعی بسیار نمود واو را بازبان فصیح عربی آشنا نمودکه بعدها نیز پیامبر خود به اینکه زبان عربی را از حلیمه آموخته است افتخار می کرد

 محمد در خانه:

 بعد از 5 سال زندگی محمد در کنار حلیمه هر چند دل کندن از محمد برای وی سخت بود ولی حلیمه اورا به مکه باز گرداند و وی را به مادرش آمنه تحویل داد وزندگی محمد(ص) در کنار مادرش آغاز شد. اما وقتی محمد 6ساله شد آمنه که از مرگ همسرش بی تاب بود برای زیارت قبر شوهرش همراه با فرزندش رو به دیار یثرب نهاد. ودراین سفر ام ایمن را نیز با خود همراه کردند آنها بعد از یک ماه اقامت در یثرب به قصد بازگشت به مکه به راه افتادند اما در بین راه ودر محلی به نام ابواء آمنه بیمار گشت وتاب نیاورد چشم از دنیا فروبست ومحمد (ص) را در سن6 سالگی تنها گذاشت  وبعد از آن ام ایمن اورا به پدر بزرگش عبدالمطلب رساند وعبدالمطلب سرپرستی وی را به عهده گرفت .  پدر بزرگ محمد را از جان خود دوست تر می داشت ومحمد این دوران را درکنار او به شادی سپری می کرد اما شادی وی چندان دوام نمی آورد چون او در این دوران همه روزه شاهد اتفاقاتی بود روح آرام اورا آزرده می کرد  آنچنان که بارها کنیزان وبردگانی را می دید که زیر تازیانه ابوجهل ، ابولهب و... خورد می شدند ولی توان نداشتند دم بر آورند واعتراض کنند.

 مسأله دیگر که بسیار محمد را رنج می داد زنده به گور کردن دخترانی بود که از روی جهل ونادانی زنده به گور می شدند. محمد (ص) در حدود سن 8 سالگی شاهد زنده به گور شدن دختری توسط پدرش بود او که از این مسأله بسیار آزرده بود نزد پدربزرگش رفت تا ذهن کنجکاوش را راضی کند اما عبدالمطلب چیزی برای گفتن نداشت  غافل از اینکه در آینده این کودک ندای «وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»  -پرسند از آن دختران زنده به گور که به کدامین گناه کشته شده اند.- سرمی دهد وسخن از برابری حقوق زن مرد می راند وزنده به گور کردن دختران منفور ومنسوخ می سازد.

محمد 8 ساله بود که جد برزگوارش از دنیا رفت وابوطالب سرپرستی اورا به عهده گرفت.محمد در خانه ابوطالب آلام  او وهمسرش فاطمه بنت اسد را می دید پس تصمیم گرفت باری از روی دوش عمویش بردارد  از این رو نزد شخصی به نام صفوان شروع به چوپانی کرد .واین اولین مسئولیت محمد بود تا اورا برای امر خطیری که در آینده پیش روی دارد آماده سازد.

دوران نوجوانی وسفر به شام ودیدار بابحیرا:

هنگامی که محمد نوجوانی 12 یا 13 ساله ابوطالب خواست به سفر تجاری شام برود پس به خاطر اینکه خیر وبرکت  را در وجود برادر زادهش می دید خواست که او را با خود به این سفر ببرد و پس اولین سفر محمد به سوی شام شروع شد.  و در این مسیر به محلی به نام بصرا رسیدند که در آن چند راهب مسیحی به سرپرستی شخصی به اسم بحیرا زندگی می کردند بحیرا که مرد دانا وحکیم بود چون  براساس کتاب انجیل می دانستد پیامبری از مکه طلوع خواهد پس به دنبال آن پیامبر ونشانه ها او با کاروانیان ملاقات می کرد. وقتی بحیرا کاروانیان را به دیر دعوت کرد ومحمد را درمیان آنان دید نشانه های نبوت را چهره او دید  ابوطالب را به گوشه ای فراخواند و او را در حفظ ونگهداری از محمد سفارش نمود.

 ازدواج با خدیجه :

 خدیجه (س) که یکی از تاجران نامی مکه بود چون به پاکدامنی ودرستکاری محمد ایمان داشت و خود به دنبال شخصی بود که سرپرستی کاروان تجاری اش را به او بسپارد از این رو به محمد(ص) پشنهاد داد که سرپرستی کاروان وی به شام را بپذیرد ومیسره غلام خود را همراه وی فرستاد. وبه این ترتیب دومین سفر محمد به سوی شام آغاز شد.دربین راه محمد وکاروان او به بصرا رسیدند محمد (ص) خواست که با بحیرا دیدار کند اما به وی خبر دادندکه بحیرا رحلت نموده واز دنیا رفته است . محمد (ص) که در این سفر سرپرست کاروان بود با مهربانی با کاروانیان رفتار می کردودر شام سعی می کرد که اموال را به درستی به فروش برساند وهیچ خدشه ای به آن وارد نشود. وبا فروش اموال سود خوبی به دست آورد وبه سوی مکه بازگشت در این بین میسره که تمام رفتار محمد را زیر نظر داشت با رسیدن به مکه تمام رفتار محمد را برای بانوی خود خدیجه (س) بازگو کرد  پس خدیجه که مردان زیادی از بزرگان مکه آرزوی همسری وی را داشتند با شنیدن گفته های میسره و آنچه خود قبلا از محمد دیده بود  با میل ورغبت به محمد(ص) پیشنهاد ازدواج داد. سپس( نفیسه)دختر (علیه ) را با این پیام به سوی محمد فرستادکه: « محمد ! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن  نمی کنی ؟ آیا اگرمن تو را به زیبایی و ثروت ، شرافت و عزت دعوت کنم ،  می پذیری ؟ فرمود : منظورت کیست ؟ گفت : خدیجه وبه این ترتیب محمد (ص) با عفیف ترین بانوی عرب که حدوداً 40 سال بود وخود جوانی 25 ساله بود زندگی خود را شروع کردن که ثمره این ازدواج تولد فاطمه (س) بود.

 


سوره ضحی آیه 6تا8(

سوره تکویر آیه8و9(

 

 


[ جمعه 94/1/21 ] [ 2:50 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 13889