سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محمد پیامبر خوبی ها
کلامی هرچند قاصر وکوتاه درباره حضرت محمد(ص) پیامبری که بیاد اور را پیامبر مهربانی نامید کسی که حضورش را بعد از 1500 سال هنوز در جای جای این کره خاکی می توان احساس کرد 

وصیت مدرس به دخترش شهید آیةاللّه سیدحسن مدرس، در پشت صفحه اول قرآنی که از او به یادگار مانده و نزد نوه اش نگه داری می شود، به خط خود، خطاب به دخترش چنین نوشته: ای فاطمه بیگم

 

تو را به سه مطلب، توصیه می کنم: نماز و قرآن را بخوان، برای پدر و مادرت دعا کن و در زندگی قناعت داشته باش.

یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد

بشنو ار در سخنم بهره جسمانی نیست.

منبع :40 داستان درباره نماز یدالله بهتاش

 

 


[ جمعه 94/1/28 ] [ 1:39 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]


سال روز ولادت حضرت
فاطمه  مبارک باد
وهمچنین روز زن

برتمامی زنان 
مسلمان مبارک باد


 


[ جمعه 94/1/21 ] [ 3:17 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]

 

حضرت محمد (ص) از دیدگاه دانشمندان غیر مسلمان 

.

1- لئون تولستوی :

تولستوی نویسنده مشهور روسی، از کسانی است که کتاب جالبی در رد اشخاصی که پیامبر اسلام را به سلطنت‌طلبی و شهوت‌رانی نسبت داده‌اند، به نام محمد (صلی الله علیه وسلم) تألیف کرد و ضمناً سخنان حکیمانه‌ی «سخنان محمد» انتشار داده است. وی چنین می‌نگارد

جای هیچ‌گونه شبهه و تردیدی نیست که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) از مصلحان بزرگ دنیا است؛ آن‌هم مصلحی که به جامعه بشریت خدمات شایانی کرده است و این فخر و مباهات برای او بس است که یک ملت خون‌ریز و وحشی را از چنگال اهریمنان عادات زشت و شنیع رهانید و راه ترقی را به روی آنان باز کرد و حال‌آنکه هر مرد عادیی نمی‌تواند به چنین کار شگرفی اقدام کند و نتیجه بگیرد. بنابراین شخص پیغمبر اسلام (ص) سزاوار همه‌گونه احترام و اکرام می‌باشد. شریعت اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالم‌گیر خواهد شد.» 2- ولتر

ولتر اندیشمند، فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی در کتاب «کلیات ولتر» می‌نویسد: «محمد (صلی الله علیه وسلم) بی‌گمان مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی نیز در دامن فضل و کمال خود پرورش داد. قانون‌گذاری خردمند، جهان‌گشایی توانا، فرمان‌روایی دادگستر و پیامبری پرهیزگار بود و بزرگترین انقلاب روی زمین را پدید آورد»

3- ویل دورانت:

دورانت مؤرخ مشهور آمریکایی می‌نویسد: «اگر میزان تأثیر این مرد بزرگ را در مردم بسنجیم، باید بگوییم که حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) از بزرگ‌ترین بزرگان تاریخ انسانی است. وی در صدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط گرمای هوا و خشکی صحرا به تاریکی توحش افتاده بودند اوج دهد. در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیش‌تر بود. کمتر کسی را جز او می‌توان یافت که همه آرزوهای خود را در راه دین انجام داده باشد؛ زیرا به دین اعتقاد داشت.

از قبایل بت‌پرست و پراکنده در صحرا، امتی واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دین یهود و دین مسیح و دین قدیم عربستان، آیینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت و مناعت قومی بود پدید آورد که در طی یک نسل در یکصد معرکه نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن امپراطوری عظیم و پهناوری به وجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر یک نیمه جهان نفوذ دارد.» (3)

4- توماس کارلایل

کارلایل، رجال شناس و متفکر انگلیسی در کتاب «قهرمان و قهرمانیت» درباره پیامبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) چنین اظهار نظر کرده است:

شما می‌گویید او را پیغمبر دانستند؟ بلی! او کسی است که با آن‌ها روبه‌رو بود، تک و تنها، روشن و آشکار، بدون اینکه در لباس اسرار و رموز مقدسی در آمده باشد، وضع او محسوس بود و مشهود؛ لباسش را خودش می‌شست و کفش‌هایش را رفو می‌کرد و می‌جنگید، مشورت می‌کرد و در میان آن‌ها حکومت می‌کرد و فرمانروایی داشت.

بایستی او را دیده باشند که چه نوع شخصی بود. شما هرچه می‌خواهید او را بنامید، هیچ امپراطوری با تاج و زینت و زیور پادشاهی مانند این مرد که شخصاً جامه‌اش را می‌شست مطاع نبود. این مردی که مدت 23 سال با آن همه رنج و مشقت زندگی کرد، چنان آزمایش‌هایی عملی سخت و دشوار از خود نشان داد که من او را «قهرمان» می‌دانم و لازم است که چنین عنوانی داشته باشد.» (4)

5- جان دیون پورت:

جان پورت، اسلام شناس معروف انگلیسی در کتاب «عذر تقصیر به پیش‌گاه محمد و قرآن» چاپ لندن، سال 1869 چنین نگاشته است:

«« نویسندگانی که کورکورانه تحت تأثیر تعصب قرار گرفته و گمراه شده‌اند و در نتیجه به حسن شهرت زنده کننده آیین یکتا پرستی اهانت روا داشته‌اند؛ نه فقط ثابت کرده‌اند که روح خیرخواهی نجات دهنده (مسیح) که با آن همه استقامت و قدرت در انجام آن پایداری نشان داده، در آن‌ها تأثیر ننموده است؛ بلکه در قضاوت نیز راه خطا پیموده‌اند؛ زیرا با مختصر تأمل و تفکری می‌توانستند این نکته را درک کنند و دریابند که پیغمبر و تعلیمات او را نباید از نظر یک نفر مسیحی یا از لحاظ فکر اروپایی انتقاد کنند؛ بلکه این بحث باید از نظر شرقی مورد قضاوت قرار گیرد و به عبارت دیگر شخصیت محمد را به عنوان یک نفر مصلح دینی و قانون‌گذاری که در قرن هفتم مسیحی در آسیا قیام کرده است، باید مورد مطالعه و تحقیق قرار داد. در این صورت بدون شک اگر او را یکی از نوادر جهان و منزه‌ترین نوابغی که گیتی تاکنون توانسته است پرورش دهد به شمار نیاوریم ستم بزرگی را مرتکب شده‌ایم. همانا باید او را بزرگ‌ترین و یگانه شخصیتی بدانیم که قاره آسیا می‌تواند به وجود چنان فرزندی برخود ببالد.»

6- ماهاتما گاندی:

گاندی، رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت محمد (صلی الله علیه و سلم) می‌گوید: «جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیون‌ها انسان جا گرفته «محمد» است. از این‌جا من متقاعد شده‌ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود، مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانت‌دار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی‌باکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگی‌های محمد (صلی الله علیه و سلم) بود. قبل از این ویژگی‌ها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی‌کرد»

 

7- ژنرال سرپرسی سایکس :

نویسنده مشهور انگلیسی در کتاب «تاریخ ایران» می‌نویسد: «به عقیده شخصی من حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم) در میان عالم بشریت بزرگ‌ترین انسانی است که با یک مرام عالی، تمام هم خود را مصروف این داشت که شرک و بت‌پرستی را از اندیشه‌ها منهدم ساخته و به جای آن افکار بلند اسلام را برقرار سازد. خدمت وافر و نمایانی که از این راه به نوع بشر نموده، خدمتی است که آن را ستایش نموده و سر تعظیم فرود می‌آورم.»

8- جواهر لعل نهرو

جواهر لعل نهرو نخست ‌وزیر وقت هند در کتاب خود «نگرشی بر تاریخ جهان» چنین می‌گوید: محمد (صلی الله علیه و سلم) برای نشر رسالت خود شتاب نداشت؛ بلکه مدتی در سکوت زندگی کرد. مایه شگفتی و اعتماد هموطنان خود واقع شد تا آن‌جا که او را «امین» لقب دادند. او به خود و پیامبری خود باور داشت و با این اعتماد و ایمان، وسایل اقتدار، عزت و مناعت را برای امت خویش مهیا ساخت و آن‌ها را از مردمانی ساکن صحرا به سرورانی مبدل کرد که نصف جهان شناخته‌شده زمان خود را فتح کردند.

9- جرج برنارد شاو:

جرج شاو، درام‌نویس ایرلندی که از مشهورترین چهره‌های ادبیات معاصر و همتای شکسپیر در نمایشنامه‌نویسی، و استاد بذله‌گویی و طنز در زبان انگلیسی است، می‌نویسد: «به عقیده من اگر به مردی مانند محمد (صلی الله علیه وسلم) زمام اختیار حکومت تمام دنیا را بسپارند، جهان و جهانیان تحت لوای حکومت اسلام رستگار خواهند شد و مکتب اسلام دنیا را به خیر و سعادت و حل مشکلات زندگی هدایت خواهد کرد تا بدان‌جا که بر تمام عالم همای سعادت پرتو خواهد افکند.»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منـــابـــع:

1- قرآن مجید

2-فروغ ابدیت ،آیت ا... جعفر سبحانی ،1385 ، موسسه بوستان کتاب ، قم

3- محمد ، کارن آرماسترانگ،1386 ، نشر حکمت، تهران

4- یتیم با عظمت تاریخ، عبدالحمید سالک، جمعیت اسلامی افغانستان

5- آدرس اینترنتی: http://alisabah.com

6- آدرس اینترنتی: http://wikifeqh.ir/

 

 


(http://alisabah.com/

 

 


[ جمعه 94/1/21 ] [ 2:56 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]

 

هجرت به مدینه :

سال 13هجری که مشرکان از محمد به ستوه آمده بودن تصمیم به قتل وی گرفتند که خداوند اورا ازین جریان با خبر ساخت  وبه او دستور هجرت داد پس محمد به همراه ابوبکر شبانه به سوی مدینه حرکت کرد

وعلی (ع) را در جای خود خوابانید که از آن بعنوان (لیل المبیت) نام می برند که خداوند درباره این حادثه می فرماید: « وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ »( بعضی از مردان-علی- از جان خود در راه خدا در گذرند وخدا دوستدار چنین بندگانی است.)

پس محمد به سوی مدینه به راه افتاد وبا تحمل رنج بسیار به مدینه رسید ولی دربین راه راه مکه به مدینه اولین مسجد مسلمانان یعنی مسجد قبا را بنا نمود.

وقتی محمد به مدینه رسید برای اینکه انصار- ساکنان مدینه- از او دلگیر نشوند فرمود : «شترم هرکجا فرود آید در آن خانه مسکن گزینم.»  پس شتر را راه کردند وشتر بر زمینی خالی فرود آمد ومحمد (ص) با خرید آن زمین  اقدام به ایجاد مسجد نمود تا محلی برای تبلیغ دین اسلام ونیز مسکنی برای بیچارگان ومهاجرین باشد.

 غزوه های پیامبر : 

1- غزوه بدر: این جنگ که در سال دوم هجری در کنار چاههای بدر روی داد وبه پیروزی مسلمانان انجامید

2- غزوه احد: این جنگ یک سال پس از واقعه بدر روى داد و فرمانده مشرکان در این غزوه ابو سفیان بن حرب بود. رسول خدا(ص) هنگامى که به احد رسیدند آماده جنگ شدند پرچم مهاجرین را به امام علی(ع) و پرچم انصار را به سعد بن عباده دادند و خودش نیز زیر پرچم انصار قرار گرفتند. هرچند در این جنگ ابتدا مسلمانان پیروز شدندولی بعدها به دلیل  نافرمانی برخی مسلمانان از پیامبر اکرم(ص) و حرص و طمع جمع‌آوری غنیمت  سبب شد که خالد ابن ولید  با تعدادی سواره بر مسلمانان بتازد وآنان راشکست دهد. ودراین جنگ تعداد زیادی از مسلمانان ازجمله حمزه عموی پیامبر توسط وحشی به شهادت رسید وحتی شایع شد که محمد(ص) نیز شهید شده اند که خداوند در این باره خطاب به مسلمانان می فرماید:« وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شییا وسیجزی الله الشاکرین» (و محمد جز فرستاده‏اى که پیش از او [هم] پیامبرانى [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمى‏گردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانى به خدا نمى‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‏دهد )

3- غزوه احزاب (خندق) که درسال 5هجری روی دادکه به پیشنهاد سلمان فارسی خندق (گودال) را اطراف مدینه حفر کردند تا از ورود دشمن به مدینه  جلوگیری کنند واین جنگ از آن نظر احزاب نامیده شد که گروه های مختلفی بر علیه مسلمانان  باهم پیمان بستند و برضد آنان اعلام جنگ نمودند ودر این جنگ علی (ع) پهلوان نامی عرب عمرو بن عبدود را از پای در آورد.

4- غزوه خیبر که درسال 7 هجری بود با ساکنان یهودی قلعه خیبر بود .

بیعت رضوان و صلح حدیبیه : 

در ماه ذی القعده سال ششم هجری بود که محمد خواب دید با یارانش به مکه رفته وبه طواف خانه خداو انجام مناسک عمره موفق گشته اند. پس پیامبر این خواب رابرای یاران خود بازگو کرد ووعده آن را به آنان داد. ومسلمانان را دعوت کرد که همراه او به زیارت خانه کعبه بروند. ودر این ماجرا تنها انصار ومهاجرین باوی همراه شدند  که مورخان تعداد آنان را بین (700 تا 1400 نفر) نوشته اند. پیغمبر پس از ورود به وادی (ذی الحلیفه) که اکنون مسجد (شجره) در آن بنا شده است لباس احرام پوشید  وهفتاد شتر را که برای قربانی آورده بود به پیش راندتا افرادی که خبر حرکت اورا به  قریش می رسانند بفهماند که به قصد جنگ بیرون نیامده وتنها هدفش انجام حج عمره وطواف خانه خداست. در میانه راه، به پیامبر خبر رسید که مشرکان مکه از حرکت مسلمانان مطّلع شده و قسم خورده‌اند که مانع ورود آنان به مکه شوند.  قریش جنگجویان خود را در بَلْدَح در خارج مکه مستقر کردند و خالدبن ولیدرا با دویست سوار تا کُراع‌الغَمیم به مقابله مسلمانان فرستادند. رسول خدا با شنیدن این خبر، فرمود: «وای بر قریش که جنگ آنان را نابود کرد.پیامبر، با راهنمایی چند تن از بنی‌اسلم، از بیراهه مسیر خود را به سوی مکه ادامه داد تا با جنگجویان قریش مواجه نشود .در این مسیر، مسلمانان برای اولین بار نماز خوف به‌جا آوردند،تامراقب حملات احتمالی دشمن ازاطراف باشند.

 

 

 

 
هنگامی که قافله مسلمانان از راه ثَنِیةالمُرار به منطقه حدیبیه رسید، ناگهان شتر پیامبر(قَصواء) بر زمین نشست. مسلمانان به فرمان رسول خدا در همان ناحیه فرود آمدند. به معجزه پیامبر، چاه آب خشکی که در آنجا بود، پر آب شدوهمه سیراب شدندوحتی چندبار باران بارید.

 پس از استقرار پیامبر در حدیبیه، بُدَیل‌بن وَرقاء خُزاعی و گروهی از قبیله خزاعه نزد رسول خدا آمدند. پیامبر اکرم به ایشان گفت که آنان قصد جنگ ندارند و فقط برای زیارت خانه خدا آمده‌اند. خزاعیها این سخن را به اطلاع قریش رساندند، اما قریش گفتند اگر هم محمد قصد جنگ ندارد، هرگز اجازه نمی‌دهیم به‌زور وارد مکه شودتا عربها مارا شماتت کنند. 
پس از آن، نمایندگان قریش، همچون  (حُلَیس‌بن عَلْقَمه (سالار احابیش، از قبایل متحد قریش) و عروةبن مسعود ثقفی)، یکی پس از دیگری به اردوی مسلمانان رفتند، اما میان طرفین توافقی حاصل نشد. 
درواقع، سران قریش (از جمله ابوسفیان که در سال پنجم هجرت در جنگ احزاب موفقیتی در مقابل مسلمانان به دست نیاورده و در میان مردم عرب سرافکنده بودند) ورود مسلمانان به مکه را نوعی تحقیر خود و موجب

 طعن بیشتر اعراب می‌دانستند. مشرکان در پی‌ بهانه‌ای بودند که به مسلمانان حمله و آنان را نابود کنند، به‌ویژه آنکه می‌دانستند ایشان جز شمشیر سلاح دیگری به همراه ندارند؛ اما تدابیر پیامبر مانع از موفقیت قریش گردید و عده‌ای از مشرکان به اسارت مسلمانان درآمدند و عده دیگر نیز گریختند. پیامبر تصمیم گرفت نماینده دیگری به سوی قریش بفرستد؛پیامبر عثمان را به مکه فرستاد و برای چندمین‌بار مکیان را از قصد خود (زیارت خانه خدا و بازگشت به مدینه) مطّلع کرد، که البته آنان نپذیرفتند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رسانده‌اند. 

بیعت رضوان :
در پی نشـر این خبر، رســول خدا اصحـاب را به بیعتِ معروف به بیـعت رضوان فراخواند. به‌گفته برخی، مسلمانان بیعت کردند که فرار نکنند، نه آنکه تا پای مرگ مقاومت کنند. همه اصحاب حاضر در حدیبیه، به جزجَدّبن قَیس، با پیامبر بیعت کردند.پس از مدتی معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است. قریش نماینده‌ای به سوی مسلمانان فرستادند و به او تأکید کردند که کار را فیصله دهد و با مسلمانان 

پیمان صلحی ببندد که به‌موجب آن، مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند تا بدین صورت مکیان مورد شماتت سایر اعراب قرار نگیرند. این نماینده سهیل‌بن عمرو نام داشت و پیامبر با دیدن او گفت: «قریش با فرستادن این مرد، قصد صلح دارند پس از توافق دو طرف در مورد آزادی اسرا، میان پیامبر و نماینده قریش پیمان صلحی به امضا رسید.

مفادصلح حدیبیه :
مُفاد صلح نامه حدیبیه چنین بود:

1) ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد تا مردم در امنیت و آرامش زندگی کنند.

2- مسلمانان آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد برای به جا آوردن عمره وارد مکه شوند، مشروط بر اینکه جز سلاح مسافر، سلاحی به همراه نداشته باشند و بیش از سه روز در مکه اقامت نکنند، قریش نیز در این مدت شهر را ترک خواهند کرد.

3- مسلمانان متعهد شدند افرادی را که از مکه به مدینه می‌گریزند، به مکه بازگردانند، اما طرف مقابل چنین تعهدی نسبت به فراریان مدینه نداشت. 4)سایر قبایل در هم‌پیمانی با قریش و مسلمانان آزاد و مختار باشند.

فتح مکه:

مشرکان مکه که درجریان صلح حدیبیه قول دادند به مسلمانان وهم پیمانان آنها تجاوز نکنند ولی پیمان خود راشکسته وبا قبیله بنی بکر برای نابودی قبیله خزاعه که هم پیمان مسلمان ها بودند همکاری کردند. پس پیامبر در  رمضان سال هشتم هجری  با 40هزار پیاده وسواره عازم مکه شد و همین که به چهار فرسخی مکه رسید . ابوسفیان نزد وی آمد وتسلیم شد واز وی امان خواست.پس رسول خدا امان خواهی ابی سفیان را پذیرفت وفرمود: « ابوسفیان می تواند به مردم اطمینان دهد که هر کس به محیط مسجدالحرام پناهنده شود و یا سلاح به زمین بگذارد و بی طرفی خود را اعلام کند و یا در خانه اش را ببندد و یا به خانه ابوسفیان پناه برد از تعرض ارتش اسلام محفوظ خواهد ماند.»

وخود به سوی مکه حرکت کرد وباقدرت وارد مکه شد پای به درون کعبه نهاد وعلی (ع) را بردوش خود نهاد وتمامی بت های درون کعبه را فروریخت وآنجا را از لوث بتان سنگی وچوبی پاک گرداند. پس از تطهیر خانه کعبه مقرر داشت که آن را با برد یمانی بپوشانند. پس بلال برای اولین بار بربام کعبه اذان خواند ومسلمان ها به امامت رسول خدا در آنجا نماز گذاردند. پس پیامبر خطبه ایراد نمود که در آن مشقات وظلم ها مشرکان را نسبت به مسلمان شرح داد آنگاه فرمود:«اکنون من با شما چه کنم ؟ ورفتار ناپسند شما را چگونه سزا دهم؟» بزرگان مکه در جواب فریاد برآوردند:«همان کاری که ازیک مرد بزرگوار مثل شما انتظار می رود.»

حج الوداع:

در سال دهم هجری پیامبر (ص) آخرین حج خود را به جای آوردند. بعد از انجام مناسک حج  به سوی مدینه حرکت کردند اما در راه بازگشت در غدیر خم دستور اتراق نمود تا با مسلمان ها سخن بگوید وی دستور داد. از کجاوه شترها منبری برای وی بسازند  پس علی(ع) نزد خود فرا خواند  دست اورا در دست خود گرفت وفرمود:« من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

ونیز در این روز آیه های سوره مائده بر اول ناز شد که در آن خداوند می فرماید:

« یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ »

(اى پیامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شده است اعلام کن واگر چنین نکنى، رسالت الهى را نرسانده‏ اى و (بدان که) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانى که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند) حفظ مى‏ کند. همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمى‏ کند.)

» أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً «

(امروز دین شما را به کمال رساندیم و برشما نعمتم را تمام کردم وبهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم.)

 

 

نامه های پیامبر به سران دیگر کشورها:

محمد (ص) نامه ها ومیثاق نامه زیادی نگاشته است که تعداد آن را حدود 185 نسخه نگاشته اند واز این تعداد 68 نامه آن  برای پادشاهان ، بزرگان قبایل وسران کشورها بوده است .که آنان را به پرستش خدای یگانه ، برابری و برادری ،ایمان به اسلام دعوت نموده اند.که می توان از کسانی چون خسرو پرویز شاه ایران ، هرقل امپراطور رم  ونجاشی پادشاه حبشه نام برد. که در این میان خسرو نامه پیامبر را پاره کرد. وفرستاده وی را نیز به شهادت رساند و وقتی این خبر  به حضرت محمد(ص) فرمود:«در آینده ای نزدیکی مسلمانان دروازهای ساسانی را فتح خواهند کرد.»

وفات حضرت رسول:

محمد (ص) پس از 23 سال رسالت که 13 سال آن در مکه و10 سال آن در شهر مدینه سپری شد عاقبت درروز 29 ماه صفر سال 11 هجری برابر با 623 میلادی دربستر بیماری و در سن 63  سالگی دعوت حق را لبیک گفتند وجان به جان آفرین تسلیم نمود.و با وصیت ایشان که فرموده بودند نزدیکترین شخص مرا غسل خواهد داد  علی (ع) بدن اورا غسل دادند و بدن مبارک آن حضرت را به خاک سپردند.بعد از حضرت رسول (ص) ابوبکر ،عمر ،عثمان وعلی به عنوان جانشین وی برگزیده شدند و در دروان عمر مسلمانان توانستند  ایران را فتح کنند وسخن رسول گرامی اسلام که فرمود به زودی مسلمانان دروازه های ساسانی را فتح خواهند نمود به حقیقت پیوست.

 

 

 

 


بقره  آیه207(

آل عمران آیه 144(

(http://wikifeqh.ir/

شمشیر(

مائده آیه 67(

مائده آیه 3(

 

 


[ جمعه 94/1/21 ] [ 2:54 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]

 

پیمان حلف الفضول(جوانمردان)

روزی مردی از قبیله بنی اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردی از طایفه بنی سهم کالای او را خرید ولی قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسی به دادش نرسید . ناچار بر کوه ابو قُبَیس که در کنار خانه کعبه است، بالا رفت واشعاری درباره سرگذشت خود خواند و قریش را به یاری طلبید . دادخواهی او عده‌ای از جوانان قریش را تحت تأثیر قرار داد. ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکری به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد (ص) هم بودپیمان بستند که آن پیمان را (حلف الفضول) یا پیمان جوانمردان نامیدند  درآن پیمان بستندکه نگذارند به هیچکس ستمی شود، قیمت کالای آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند.  بعدها پیامبر اکرم (ص) از این پیمان ، به نیکی یاد می کرد . ازجمله فرمود : « در خانه عبد الله جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا هم - پس ازبعثت به پیامبری - مرا به آن

.                                    » پیمان دعوت کنند قبول می کنم . یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم

محمد وماجرای حجر الاسود:

خانه کعبه نیاز به تعمیر ومرمت داشت از این رو سران قبایل عرب  تصمیم گرفتند که آن را تعمیر کنند  سپس با همکاری هم شروع به تجدید بنای خانه کعبه نمودند وکار تا جای پیش رفت که باید حجر الاسود را درجای خود نصب کنند به دلیل اینکه هر قبیله دوست داشت افتخار نصب حجر الاسود به او برسد  اختلاف بین آن بالا گرفت  ونزدیک بود که بین آنها جنگ وخونریزی بالا بگیرد  تا اینکه یکی از پیشنهاد داد که اولین کسی را از در کعبه وارد می شود داور قرار دهند. پس از مدتی محمد(ص) وارد شد.   سران قریش با خوشحالی به سویش شتافتند وگفتند محمد این محمد امین است که به راستی بهتر از هر کس دیگر درمیان ما داوری می کند. پس مسأله را باو درمیان نهادند و وی عبا خود را برزمین پهن کرد  وحجرالاسود را در میان آن نهاد وهر گوشه از عبا را به شخصی داد که آن رابلند کند  وآنرا تا محل نصب حمل کنند وپس محمد آن را برداشته ودر جای خود نصب کرد وغائله ختم به خیر شد.

مبعث رسول خدا:

محمد که عادت داشت برای راز ونیاز با خدا به غار حرا پناه ببرد طبق روال همیشگی به غار رفت ودر آنجا مشغول راز ونیاز با خدای خود بود که ناگهان ندای از غیب او را لرزاند که گفت:« اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...»  بخوان به نام پروردگارت  این ندا ندای جبرئیل بود که از جانب خدای عالمیان برمحمدفرود آمده بود تا مژده نبوت رت به او بدهد. واینگونه بود که محمد در روز 27 رجب سال 610 میلادی در سن 40سالگی از جانب خداوند به رسالت مبعوث شدند ورسالتش نور هدایتی شد برای رهروان راستینش وهدایت بشری.

 محمد به پیامبری مبعوث شد تا سرنوشت انسانها را تغییر دهد  برای انسانها مایه برکت ورحمت  شود. آنچنان که خداوند در قرآن می فرماید:« وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» ( وتورا جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستادیم.) ودر جای دیگر می فرماید:« وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا » (و تو را جز بشارتگر و بیم‏دهنده نفرستادیم .)

ویا در جای دیگر می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (وما تو را جز - به سمت- بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند )

وباز قرآن صراحتاً به خاتمیت محمد (ص) اذعان می کند و خداوند در آن می فرماید:

« ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین وکان الله بکل شیء علیما» (محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولى فرستاده خدا وخاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزى داناست.)

بعد از آن خدیجه اولین زنی بود که به وی گروید وبه او ایمان آورد وتمام مال دارایی خود را صرف گسترش اسلام نمود.  ودرمیان مردان به عقیده علمای تشیع علی (ع) به او ایمان آورد وعلمای  تسنن بر این عقیده اند که ابوبکر اولین مردی بود که به وی ایمان اود وعلی اولین نوجوان بالغی بود که به حضرتش ایمان آورد.

 دعوت علنی :

محمد (ص)  که 3 سال به صورت مخفیانه مردم را به دین حق  دعوت می کردند بعد از آن مدت از سوی خدا به آشکار کردن دعوت خود امر شدند وخداوند به وی دستور داد که دعوت خود را علنی کند.

« یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1) قُمْ فَأَنذِرْ (2) ...» (اى کشیده رداى شب بر سر برخیز و بترسان و پروردگار خود را بزرگ دار و لباس خویشتن را پاک کن و از پلیدى دور شو.)

 محمد  دعوت خود را با دعوت از فامیل ونزدیکان خود آغاز نمود وآنان را به دین اسلام حمایت از خود فرا خواند اما تنها کسی که در این راه دست یاری به سوی محمد دراز کرد پسر عمویش علی (ع) بود . وبعد از این دعوت محمد (ص) با کمک 40 نفر از کسانی که تازه مسلمان شده بودند در مکه راهپیمایی کردند ودین اسلام را آشکار کردند.  با علنی شدن دین اسلام  ونفوذ آن در میان قشر ضعیف جامعه علی الخصوص بردگان کفار که موقعیت خود را  در خطر می دیدند شروع به آزار واذیت آنان کردند واز محمد خواستند که دست از کار خود بردارد و اما وی در جواب آنان فرمود: «به خدا سوگند اگر خورشید را دردست راست من وماه را دردست چپم بگذارید محال است از کاری که به من واگذارشده است دست بردارم.» سران قریش که  می دیدند دربرابر اراده آهنین محمد(ص) ومسلمانان  کاری از پیش ببرند تصمیم گرفتند او ویارانش را در تنگنا قرار دهند پس بانوشتن یک عهدنامه محمد ویارانش را در محاصره ای اقتصادی قرار دادند ومیان خود عهد کردند که با محمد ویاران او تجارت نکنند  وبا آنان معاشرت وازدواج نکنند.پس بنی‌هاشم به دره ای در نزدیکی مکه به نام شعب ابی طالب رفتندو به مدت سه سال در آن دره خشک، با تنگدستی بسر بردند و جز در ایام حج و ماه‌های حرام که در سراسر حجاز و جزیرة العرب آتش بس و امنیت نسبی برقرار بود، نمی‌توانستند از آن شعب خارج شده و با دیگران ارتباط و رابطه‌ای داشته باشند. در این مدت پیامبر صلی الله علیه و آله و همسرش خدیجه کبری سلام الله علیها تمامی دارایی‌های خود را از دست دادند ولی به راه خویش ادامه داده و در برابر ناجوانمردی‌های قریش، مقاومت نمودند. سرانجام جبرئیل امین به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی نمود که موریانه‌ای، پیمان‌نامه قریش را جویده و آن را از بین برده است. وآنان پس از سه سال به خانه های خود در مکه باز گشتند.

عام الحزن :

سال دهم بعثت که محمد تازه از محاصره شعب ابی طالب رها شده بود غم سنگینی وی را فراگرفت واین غم چیزی جز وفات  حامی همیشگی اش ابوطالب  نبود کسی که در آخرین لحظات عمر وقتی محمد بر بالین وی حاضر شد و درباره او چنین فرمود : «یا عم! ربیت صغیرا و کفلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا...یعنی ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی کفالت نمودی و در بزرگی یاری نمودی پس خدایت از من جزای خیر دهد.» و در آن سال نیز محمد(ص) همسرش خدیجه را در تمام سختهای  یار او بود از دست داد. پس پیامبر به خاطر این دو مصیبت  سال دهم بعثت را عام الحزن نامید.

 پیمان عقبه 1و2 :

 با مرگ ابوطالب آزار واذیت کفار رو به فزونی نهاد  پیامبر که از هدف خود دست بردار نبود  راهی طائف شد تا به تبلغ دین اسلام بپردازد ولی تنها دست آورد این سفر امضای پیمان عقبه اول بود که در این پیمان 12 نفر  از افراد قبیله خزرج که به مکه آمده بودند در دامنه کوه منا وبربلندی های عقبه با محمد پیمان وبیعت بستند.

 ودلیل آنان براین بیعت عبارت بود از:

1- شنیدن وعده بعثت پیامبری از قریش از یهودیانی که با آنان معاشرت داشتند.

2- گفتار محمد که از برادری سخن به میان می آورد  آنان را به ایجاد رابطه با قبیله اوس که سالیان متمادی با آنان اختلاف داشتندترغیب می کردند.

پس از پیمان عقبه اول محمد(ص) مصعب بن عمیر را برای تعلیم قران به یثرب فرستادو یک سال بعد در پیمان عقبه دوم یعنی 13 ذی الحجه سال 12 بعثت 75 نفر از قبایل اوس وخزرج به مکه آمدند وبا او بیعت کرده واو را به یثرب دعوت کردند  وبه او قول دادند از وی حمایت کنند.

 

 

 


انبیاء آیه107(

فرقان آیه 56(

سباء آیه 28(

الاحزاب آیه40(

مدثر (

تاریخ یعقوبی ج 2 ص35(

 

 


[ جمعه 94/1/21 ] [ 2:52 عصر ] [ محمدرضایی نژاد ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 13844